هاتف امروز :قاتل ۳ مأمور نیروی انتظامی با بیان اینکه من عاشق اعدام هستم، گفت: اگر ۵۰ نفر هم در این حادثه میمردند، خواست خدا بوده است و دیگر حرفی برای گفتن ندارم.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی هاتف امروز ، سومین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده محمد ثلاث قاتل ۳ مأمور نیروی انتظامی در خیابان پاسداران امروز(یکشنبه) در شعبه ۹ دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محمدی کشکولی برگزار شد.
در ابتدای جلسه قاضی اظهار کرد: به دلیل اینکه وکیل تعیینی در مرحله اخذ آخرین دفاعیات در دادگاه حضور نداشت، یکبار دیگر متهم در این جلسه تفهیم اتهام میشود.
یزدان فلاحزاده نماینده حقوقی ناجا و وکیل مدافع اولیای دم شهدا در دادگاه گفت: از قاضی درخواست دارم اجازه دهد وسایل، ادوات و سلاحهایی که در صحنه حادثه پیدا شده را به دادگاه بیاورند.
فلاحزاده تصریح کرد: محمد ثلاث جان ۴ نفر از جوانان ما را گرفته است، در صورتی که مأموران نیروی انتظامی میتوانستند از سلاح استفاده کنند و غائله را در عرض چند دقیقه خاتمه دهند که در این صورت به اغتشاشگران و مردم عادی خسارت زیادی وارد میشد.
وی ادامه داد: محمد ثلاث خود را به گروه خاصی نسبت میدهد، در صورتی که این گروه از کار ثلاث ابراز انزجار کردهاند و برای وی درخواست اشد مجازات دارند.
نماینده حقوقی ناجا ادامه داد: شورشیان باعث شهادت ۴ تن از جوانان ما از جمله گروهان یکم رضا امامی۲۱ ساله، گروهان یکم محمد بایرامی ۲۲ ساله، سرباز وظیفه رضا علیدادی ۱۹ ساله و بسیجی محمدحسین حدادیان ۲۱ ساله شدند.
در ادامه دادگاه قاضی از محمد ثلاث خواست تا در جایگاه قرار گیرد و از خود دفاع کند.
قاضی خطاب به ثلاث گفت: با توجه به ماده ۱۹۳ و ۱۹۴ قانون آیین دادرسی کیفری و کیفرخواست صادر شده از ناحیه دادسرای امور جنایی عمومی و انقلاب تهران و شکایات اولیای دم برای شما درخواست قصاص شده است.
قاضی کشکولی ادامه داد: شما دارای ۸ فقره سابقه و با توجه به معاینه روانپزشکی در تاریخ ۲ اسفند ۹۶ از سلامت روانی برخوردار هستید. پزشکی قانونی اعلام کرده شهید بایرامی به علت خرد شدگی سر به دلیل برخورد با اتوبوس شما و ۲ شهید دیگر ناجا به دلیل صدمات متعدد و برخورد با جسم سخت به شهادت رسیدهاند. آیا این اتهامات را قبول دارید؟
محمد ثلاث در دفاع از خود گفت: خیر.
وی افزود: من ثلاث هستم و دوستدار فقرا، عین بلا هستم و از بلا نمیترسم.
متهم گفت: ما ۱۵ روز بود که درب پاسگاه پاسداران برای آزادی بزرگمان نعمتالله ریاحی اتراق کرده بودیم که یگان ویژه آنجا آمدند و ما را زدند.
ثلاث گفت: مأموران نیروی انتظامی به سر من زدند و سرم ۱۷ بخیه خورد، بعد از آن سوار پراید شدم و به خیابان گلستان هفتم رفتم و سوار اتوبوس شدم.
متهم در دفاع از خود ادامه داد: ۱۵ روز بود که در خیابان گلستان هفتم اتراق کرده بودیم؛ حدود ۱۰۰۰ نفر بودیم که بزرگمان از ما خواست که آنجا را ترک کنیم، خیلیها رفتند و فقط چند نفر مانده بودیم که ما هم قرار بود برویم.
ثلاث افزود: بعد از اینکه در خیابان گلستان هفتم از پراید پیاده شدم، سوار اتوبوس شدم و به سمت پادگان رفتم. اول با سرعت پایین حرکت کردم؛ من یک کلمه در پاسگاه گفتم که عمدی به مأموران نزدم، اما مأموران نیروی انتظامی من را کتک زدند و دستم را شکستند.
وی ادامه داد: من قصد کشتن مأموران را نداشتم، چون چند بار چراغ و بوق زدم. روی اتوبوس بوق گاوی نصب شده بود، چند بار بوق زدم که مأموران کنار بروند.
متهم گفت: نیروی انتظامی میگوید مأموران خود را آموزش داده، این چه آموزشی است که وقتی به مردم میرسند آنها را میزنند، اکنون هم از خدا برای بازماندگان صبر و برای خودم بخشش میخواهم، خودم هم ناراحت هستم. من نمیتوانم حتی سر یک گنجشک را ببرم.
ثلاث ادامه داد: من عاشق اعدام هستم. زمانی که ۲۴ ساله بودم به حرم امام رضا(ع) رفتم و آنجا به پسرم گفتم من از امام رضا(ع) ۵۰ سال عمر میخواهم. اکنون هم ۵۰ ساله هستم و میخواهم اعدام شوم.
ما را از سر بریده میترسانند
گر از سر بریده میترسیدیم
در محضر عاشقان نمیخندیدیم
ثلاث گفت: وجدانم راحت است. اگر ۵۰ نفر هم در این حادثه میمردند، خواست خدا بوده است و دیگر حرفی برای گفتن ندارم.
قاضی از ثلاث پرسید: شما گفتید دوست دارید اعدام شوید، چرا؟
ثلاث پاسخ داد: به خاطر اینکه از نیروی انتظامی سیر شدهام. آنها در تمام زندگی ما هستند. من زمانی که سوار اتوبوس بودم، هیچ کسی را جلوی خودم ندیدم.
قاضی گفت: چرا در مدت این ۱۵ روز اتوبوس را حرکت ندادید و آن روز اقدام به رانندگی کردید.
ثلاث گفت: میخواستم به مأموران بگویم که داخل اتوبوس کسی نیست و ما سلاحی نداریم و باید از روی جنازه من رد شوید تا به بزرگمان برسید.
قاضی از ثلاث پرسید: شما روز اول دادگاه گفتید چون عصبانی بودید به سمت مأموران هجوم بردید.
ثلاث گفت: من چون میخواستم اعدام شوم این را گفتم، مأموران تمام بدنم را خرد کرده بودند و میخواستم بمیرم؛ شکایت نیروی انتظامی را باید به چه کسی ببرند؟ من را میزدند بهتر است که اعدام شوم. دوست دارم بروم و این زندگی را نمیخواهم، اما وکیلم گفت که در دادگاه حقیقت را بگویم.
قاضی کشکولی از متهم پرسید: شما بعد از برخورد به خودروهای جلویی باز هم ترمز را فشار میدادید، چرا؟
ثلاث پاسخ داد: چون استرس داشتم و میترسیدم مأموران دوباره وارد اتوبوس شوند و من را بزنند. چشمان من ضعیف است و اکنون ۲ متری خود را هم نمیبینم.
قاضی گفت: این اولین بار است که میگویید چشمانتان ضعیف است، ثلاث گفت راست میگویم. من را به پزشکی قانونی ببرید و آزمایش کنید، اکنون هم شما را به خدا میسپارم.
در ادامه دادگاه قاضی دستور داد ادوات و سلاحهایی که در صحنه جرم کشف شده بودند را به دادگاه بیاورند سلاحهایی از جمله شمشیر، قمه، چوب با اجازه قاضی وارد دادگاه شد.